Exchange my anxiety
سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۲۹ ب.ظ
یک استکان کوچک کمر باریک را در نظر بیاورید،
حالا فکر کنید چای در آن قل زند و سر برود،
شرح حال ایام به غایت سخت و پر تشویش همین روضه ی باز دو خطی بود!
روزها میان آن اقوال و دل نگرانی ها و اشک ها و دعواها،
رئیسه نیمه رفته از راه میرسید و به صبوری دعوتت میکرد
از راه میرسید و شماره اش روی صفحه پیدا میشد
از راه میرسید و عکس منظره ی برفی را میفرستاد
از راه میرسید و میخواست جایی با خیال تخت برایت حرف برند،
از راه... قرار میگذارد
از راه... میخواهدمراقب خودت باشی
وووو
آرام میشوم و هراسان!
سر درگم آن چراغ های خطر و
سر به راه حرف هایش!!!
...
۹۶/۱۱/۱۰