شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

تملی معاک

دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۵۵ ب.ظ

من با تو بارها حرف زده بودم،

بی آنکه بغضم را فرو خورده باشم یا با نفس های محکم و طولانی

آن رنجه پیچیده به گلایه را در سرم معلق کنم!

من هزار شب از پس زخم های سربازکرده ای 

به تو پناه می آوردم،

تا شاید از بازوان سپر شده ات آرامشی بنا کنم.

من بارها سر روی سینه ات گذاشتم،

در گیر‌ و دار تلخی ها و بی مرامی ها!

مگر طنینی از دوست داشتنت جانم را صبوری دهد!

من با تو خندیده ام 

خوابیده ام 

بغض کرده ام 

شعر خوانده ام !

...

من زیر این پوسته ی تنهایی ،

تویی ساخته ام 

که هیچ شبی انتهای هیچ بن بست خلوتی 

مرا رها نمیکند، 

و هیچ صبحی زیر هیچ تیغه ی آفتابی بی من بسم الله ... نگفته است. 

من تویی ساخته ام که اگر نیست،

هیچ دری را هم برای آمدنم ، برای دیدنم ، بوسیدنم ... نبسته است؛

مرا پس تاریکی هیچ سایه ای پنهان نکرده

و دمی از محبتش عقب نمی نشیند!


من تویی ساخته ام که اگر چه تو نیست 

اما سخت دوستش دارم!



۹۸/۰۳/۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی