از وقتی گوشیم تا خرخرش پر از دیتا و اپلیکیشن و عکس شده
همش فک میکنم ی روز که حوصلم شاید از بقیه ی روزای بی حوصله بیشترِ
بشینم دستم و بذارم رو دکمه ی دیلیت
امشب یهو به ذهنم رسید وایبر بی مصرف و
که فقط خاک میخوره تو فولدر کامیونیکیشن ها پاک کنم
بازش کردم...
شبایی ک بی هوا صدا میکرد که باهم ثابت کنیم ،دوتا دیوونه ی بی خواب تا سحریم...
یا شبایی که دلتنگ با بیت های تازه خلق شدش میومد که بگه غرورِ تو مسلخ پاره پاره شدش،بی جون تو دستای منه
من که چه بی رحم...
من که چه مغرور...
حتی عاخرین پی ام آرمیتا تو شب امتحان نظریه۲
...
پشیمونی یا حسرت یا دلتنگی،بیهوده ترین احساسات عالمِ که دقیقا شبی میان سراغت
که باید بِکَنی به رفتن..
امروز تو ماشین بهم میگفت تو تقس ترین دختری هستی ک دیدم...
دیروز تو اتوبوس میگفت فقط بخاطر تو بود که اومدم...
اما هیییچ کلمه ای گاهی نمیشه همون صدا کردن های نصفه شبی
وقتی میخواین ثابت کنین دیوونه ترینین...