شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

۱۴ ماهگی کرونا

جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۱:۴۴ ق.ظ

یکسال و دو ماه پیش ناگهان بمبی کوچکتر از ذره‌ای غبار در جهان ترکید.

ما همه در خانه‌ها خزیدیم، 

در روزی که همه لباس‌های رنگی و شیرینی‌های تازه میچرخاندند، مشکی پوشیدیم و خرما روی میز گذاشتیم، شاید باور نکنی اما حتی همان حلوا و خرما هم برگشت، کسی نیامده بود بالای قبری که دوباره شکافته میشد و نجمی جون عزیزمان را می‌بلعید.

ما هم در خانه ماندیم و غصه خوردیم، 

در خانه ماندیم و گریه کردیم،

در خانه ماندیم و به اعدادی که در اخبار هر روز بالاتر میرفت نگاه کردیم.

یکسال و دوماه گذشته اما هنوز جهان در این غبار می‌سوزد.

امروز بیش از چهارصد نفر در جغرافیای خودمان کفن میپوشند و با مُهر کرونا، غریبانه به خانه‌ی ابدی کوچ میکنند.

رمضان است، 

مثل رمضان پارسال‌.

نیمه شب است،

مثل نیمه شب‌های قبلی.

 

اینها رو گفتم که بدانی اگر در زمانه‌ی ۱۴۰۰ شمسی نیستی و شاید هم هیچوقت به دنیا نیامدی، حتما مادر عاقلی داشتی که بیشتر از خودش دوستت داشت.

 

۰۰/۰۲/۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی