شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

نشستم به گوش کردن صداهای قدیمی،

به گوش کردن خنده های سابق، به گوش کردن دوست داشتن های رفته!

نشسته بودم به گوش کردن و مشت مشت بلعیدن بغضی که میتنید و گره میخورد

 و صداها انگار از قلبم بیرون میپرید،

انگار یک لشکر صدای عاشق و خندان و نگران و عصبانی

 از توی سینه ام شروع به دویدن و دواندن کردند،

طوفان شد و روح را از تنش کند،

صداها روحم را بردند،

 تاختند و خانه را تنها گذاشتند،

 قلب جنگ زده ای زیر دوش حمام، بلنننند اما بی صدا نامی را زجه زد!!

سکوت لب باز کرده بود!


Marisa
۳۰ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۵۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

دردا که چه شب ها

که چه شب ها

که چه شب ها...

Marisa
۰۷ بهمن ۹۵ ، ۰۱:۵۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر