یه وقتایی هم مجبوری با دلت کنار بیای،
نه چون تو یه آدم قوی ای که همیشه عاقلانه ترین تصمیم ها رو میگیره،
چون چاره ی دیگه ای نداری...
یه وقتایی هم مجبوری با دلت کنار بیای،
نه چون تو یه آدم قوی ای که همیشه عاقلانه ترین تصمیم ها رو میگیره،
چون چاره ی دیگه ای نداری...
یه پیشنهاد کار دیگه میده، واسه خسته ها:)
باکمترین زمان و کمترین حضور فیزیکی
اگه همه چی خوب پیش بره حقوق خیلی مکفی ای هم
میاد دستت
ادای جامعه شناسایی رو درمیارم که دارن درس پس میدن
وجه پرابلماتیک اینهمه خستگیت چیه که
بخاطرش خودت و بندازی تو دردسر کار و
تعاملات جدید و آدمای غریبه؟
جواب یه کلمس
"فراموشی...."
همینکه میگی"خدایا شکرت" و صدات به گوشم می رسه
چشام و می بندم و اینهمه نفس سخت و
که حبس کرده بودم هشت ماه بیرون میریزم و
میگم: خدایا شکرت:)
پ.ن: انصاف نیست همیشه دل آدم تنگ باشه:/
شیشه سرده، سرم تیر می کشه
تو یه جایی تو همون نقطه تکون می خوری
انگار راه افتاده باشی،
انگار تو رو حامله باشه مغزم،
دست و پا بزنی و من...
ذوق نکنم...
بچه ی ناخواسته ی نامشروع منی،
نه به دنیامیای، نه سقط می شی!
فقط همیشه هستی و
تیر می کشی...
کدوم احمقی ساعت ۱۲شب
وقتی داره باریدم باریدم سینا رو گوش میده
و فکر میکنه هر آن دست ب یه حماقت بزرگ ممکنه بزنه
میره سراغ چت یکسال پیشش
و همه ی ۱۲شب تا ۳ صبح هارو دوباره از حفظ میکنه؟؟
اگه میشد آدم خودش و قورت بده،
تا الان هزار بار هضم شده بودم!
به یه کمک بزرگ احتیاج دارم، یه دست قوی...
گفته بودم؟
آهنگ چاوشی رو داغ داغ گوش کنید که
بچسبه به دلتون ، کنده نشه هیچ جوره
جزغاله شه،
خوووون شه ،
بعد سرتون و بذارین رو بالشت و ی دور
اونجاش ک میگه"ای حال نامعلوم،آروم باش آرووووم" و
زیر لبی بخونید و...
یه شبایی اینقد خوابام خوبه ک
ترجیح میدم خواب بخواب برم!
اونجاش که میگه "نمی دونی نمی دونی ای عشق..."
خواب بخواب بریم.....
حرص نمیخورم ک چرل این اتفاق افتاد،
یا اون کی بود؟
یا چرا اینقد زود؟
یا هر کوفتی شبیهش،
حرص میخورم ک تا همین امروز
چرا من اونی نبودم ک وقتی دهنش به عشقم باز شد
تف بندازم تو صورتش و برم!