شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

۱۲ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

حالا ک میخواد اونطوری باشه ک تو میخوای، 

باید کلی فلسفه ببافی ک این دری ک واسه رفتنت بازه جونم

به نفع خودته قبل هر کس دیگه ای

حالا هی تو زور بزن بشو  تسهیلگر اجتماعی،

لای فعالیت های اجتماع محور  ی مشت غریبه

وقتی نمیتونی یه احساساتی کلافه ی بی حوصله رو مجاب کنی

فک کردی کجای شهر و میگیری؟

Marisa
۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۴:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دیدی هر کسی ک اراده میکنه بره چقدر یهو عزیز میشه؟

دلت میخواد مثل بچه های چهارساله خودت و به لباسش آویزون کنی ک بلکم پشیمون شه، 

از اون طرف وقتی ریش و قیچی و میسپره دستت که "بگو باشم یا نه؟"

چشات و‌میبندی ک همون دختر عاقل و مغرور شهر باشی ک محکم میگه خداحافظ...

به هر حال چند روز رو احساس رهایی ای حساب کردم ک این لحظه باید میومد و حالا،نیس!

راضیم از این احساسهای یهویی ک به دل آدم ها متبادر میکنی،شاید ک تصمیم های عاقلانه ی ما راحت تر شه!

دوست دارم  ک نذاشتی شب عاشورام و به گند بکشم...

باید راه برم... 

برم...

Marisa
۳۰ مهر ۹۴ ، ۰۱:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یادم میندازه ک هنوزم میتونم کلمه هارو پشت هم بچینم و

بازم بنویسم ،در حالی ک خودِ خودمم نه یه آدم متظاهر ک 

داره جون می کنه جمله ها رو  ی جوری قر و قمیش بده ک انگار

 خاطر مخاطب و خیلی میخواد

همینکه میاد میشینه جلوم و 

نگاش میکنم و 

ازون خنده های زهره ماری تحویل میدیم و 

باز  صدام میکنه،همینجوری ک همیشه...

یادم میندازه ک چقد خستگی ب تنم مونده بود از 

 آرتیست بازی این چند وقته و چقد میشه خستگیم در بره 

با سه ربع موندنش وسط ی روز ِ نامرد

Marisa
۲۷ مهر ۹۴ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اونجا ک باید میرفت،

نرفت...

...

دل کم خرد!

Marisa
۱۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نه که نخوای...

نمیشه...

Marisa
۱۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

این چاوشی هم افتاده ب جون من هی میگه:

"نشد که از دلم جدا کنم تو رو"...

منم هی یه پوزخند میزنم، میگم : من؟؟؟فکرشم نکن که اینقد دیوونه باشم...

باز میگ:" تو داری از خودت فرار میکنی، داری با ریشه هات چیکار میکنی؟"...

عاقای چاوشیِ لعنتی! هر راستی رو نباید گفت ک:(


Marisa
۱۵ مهر ۹۴ ، ۲۰:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

از چاله در اومدیم

افتادیم تو چاه...

Marisa
۱۲ مهر ۹۴ ، ۰۱:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یه نگاه به اینستام کردم و یه نگاه به تاریخ هجری قمری...

عید غدیره فردا و آدم نمیدونم باید تبریک گفت دل شاد خودش و مردم و یا نه! ؟

پارسال بهم ی گل کوچیک بنفش داده بودی

 ک گذاشته بودم رو لبه ی سنگی نمازخونه دانشگاه و،

ازش عکس گرفته بودم

همونم شد پست عید غدیر و حال خوش و عیدی و لابد رفاقت بعد از اون...

امسال هی فکر میکردم باید ی پست بذارم ک بگم من گل بنفش نمیخوام

من فقط یه فکر خییییلی رها میخوام به قول مونا، که شیفت دیلیت کنه 

آرشیو هر روزی به غیر امروزش و 

بعد بگه عیدتون مبارک و لبخند گشااااد:))

نداریم ک.‌.‌

نمیشه که...

نتونستم ک...:(

Marisa
۰۹ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

درست تو اوج فلاش بک های عاشقانم

 به اون شبی ک ازم پرسید:"بزنمش از ته یا بلند شده خوبه؟" 

بعدم نگاه عمیقِ طولانی من و پیشنهادِ "پرفسوری هم قشنگه ها" و...

درست تو اوج فلاش بک غم انگیزی ک بعد شیش ماه

تو یه همچین شبی،پشت بند کلاس ساعت ده و 

آقای "ه" ک با ریش نصفه نیمه ی پرفسوریش میشینه رو نیمکت ردیف آخر...

خانم کناریِ اتوبوس انقلاب خراسون باید بپرسه: متولد چندی عزیزم؟

و این ری اکشن تکراری ک "وااای بهت نمیاد اصلن" و

درست تو لحظه ای ک خواننده فریاد میزنه:dance with me...

بحث برسه به برادر ۳۶ساله و خواستگاری و

دخترای پر توقع و پدر و مادر نفهمش ک انقلاب کردن و

خدا ایشالا ی پسر خوب قسمتت کنه و...

من پام از درد پیاده روی پر طول و تفسیر بعد از ظهری تیر میکشه و 

فکر میکنم کاش آقای "ه" و خانم بغل دستی ساکت شن برای همیشه 

که تازه اول جواب پس دادن به آقای "میمِ"

Marisa
۰۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

فیلم  را play میکنم، مثل همه ی وقتهای دیگر که حرف کسی را خریدار نیستم و

خودم باید با چشمهایم تجربه کنم دیدنش را...

آدمها،

زنها،مردها

روی هم تلنبار شده ،

دارند عذاب میکشند و 

مثل یک ماشین روغن گیری کنجد

هی در هم فرو میروند و زجر میکشند

هی زجر میکشند

زجر میکشند

آتقدر زجر که...

دست آخر می میرند...

صبح شنبه ای ک هیچ دوستش ندارم،

با "زجر" شروع میشود...

Marisa
۰۴ مهر ۹۴ ، ۰۹:۳۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر