شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

تدفین دوم

چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۰۴ ب.ظ

این آخری ها آرام زیر گوشه خواهرش گفته بود مرداد٩٠ساله میشود،

این آخری ها میگفتند نبینیدش بهتر است،

این آخری ها کمتر میخندید، کمتر میبوسید، کمتر روسری را زیر گلویت چفت میگرفت که جیغت هوا برود و ریز ریز کیف کند از این بازی!

این آخری ها عصایش را نمینداخت دور بازویت،

دستهایش را مطابق ژست معین فرانه اش زیر فک راست نمیگذاشت 

این آخری ها شاید اصلن پی سیاست و اقتصاد و نفت را هم نمی گرفت!

این آخری ها دلش برای شمس الملوک حتما خیلی پر میکشید

که رفت...

که یک شب گفت دارد میرود و رفت...

دایی جان مهندس ما رو نمی بینید خوشحالید؟

از مرگ ما بیذارید؟

...

۹۶/۱۰/۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی