هرزه ی احساساتی...
دوشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۱۵ ق.ظ
پنجره را کمی پایین کشید
باد با سرعت گوشه های روسری اش را رقصاند و چندتار موی کوتاه را بیرون آورد
لب هایش را غنچه کرده بود و در انتظار شعله ی فندک سیگار را میان آنها فشار میداد
اولین پک را محکم تر دود کرد و خیره به پیچ جاده دستش را از شیشه آویخت
...
نگاهی از حاشیه ی کفش هایش رد میشد و روی صورت خیره میماند
با آنهمه زنانگی در جواب "سیگار دو نفرش میچسبه" کمی چرخید و انگشتانش را سمت دیگری تاب داد...
---
#یک_پاراگراف_خاطره_زرد
۹۶/۰۱/۰۷