شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

loneliness

جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۳۱ ب.ظ

دستش رو به سرش گرفته بود و شقیقه ی چپش و محکم تر فشار میداد

اینبار  دندونش نبود که تیر میکشید،

تمام حرفها و فریادهای نزده و بغض های قورت داده بودن 

که حالا مثل چنگک های کوچیک گاز میگرفتن و امون میبریدن.

‌..‌‌.

دستش و رو چشمهاش گذاشته بود 

مامان می پرسید چی شده و منتظر بود.

گریه میکرد ،شاید چون هنوز دل داشت

‌‌‌...

و این زندگی هر روز داشت فرسوده تر میشد!




۹۵/۰۷/۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی