و صبوری مرا کوه تحسین می کرد
سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۱۶ ب.ظ
وقتی یه بار سنگین و قد یه سال رو کولت تحمل میکنی،
زمین که میذاریش تازه درد میپیچه تو استخونات،
مفصلات به قژ قژ میفته،
پات دیگ جون دوییدن نداره،
نه نشستن آرومت میکنه، نه تحمل راه رفتن مونده برات،
بی قراری، درد داری، کلافه شدی!
دلت میخواد بار و برگردونی به شونه هات بلکه کمتر چنگت بزنه این سبکی!
از ظهر کمرم جیغ میزد،
پامم، شونه هامم، اصلا هر عضوی ک سهمی تو حرکتم داره
اما من میرفتم، میرفتم
میرفتم...
اونقدر میرفتم که بارم و جا بذارم،
که تو رو کنار بذارم!
۹۴/۱۲/۱۱