شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

و صبوری مرا کوه تحسین می کرد

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۱۶ ب.ظ

وقتی یه بار سنگین و قد یه سال رو کولت تحمل میکنی،

زمین که میذاریش تازه درد میپیچه تو استخونات،

 مفصلات به قژ قژ میفته،

پات دیگ جون دوییدن نداره،

نه نشستن آرومت میکنه، نه تحمل راه رفتن مونده برات،

 بی قراری، درد داری، کلافه شدی!

دلت میخواد بار و برگردونی به شونه هات بلکه کمتر چنگت بزنه این سبکی!

از ظهر کمرم جیغ میزد،

پامم، شونه هامم، اصلا هر عضوی ک سهمی تو حرکتم داره

اما من میرفتم، میرفتم

میرفتم...

اونقدر میرفتم که بارم و جا بذارم، 

که تو رو کنار بذارم!

۹۴/۱۲/۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی