شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

استاااااد:)

پنجشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۵ ق.ظ

دیدی هر کسی ک اراده میکنه بره چقدر یهو عزیز میشه؟

دلت میخواد مثل بچه های چهارساله خودت و به لباسش آویزون کنی ک بلکم پشیمون شه، 

از اون طرف وقتی ریش و قیچی و میسپره دستت که "بگو باشم یا نه؟"

چشات و‌میبندی ک همون دختر عاقل و مغرور شهر باشی ک محکم میگه خداحافظ...

به هر حال چند روز رو احساس رهایی ای حساب کردم ک این لحظه باید میومد و حالا،نیس!

راضیم از این احساسهای یهویی ک به دل آدم ها متبادر میکنی،شاید ک تصمیم های عاقلانه ی ما راحت تر شه!

دوست دارم  ک نذاشتی شب عاشورام و به گند بکشم...

باید راه برم... 

برم...

۹۴/۰۷/۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی