دفن میشویم در مقدساتمان
شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۳ ق.ظ
فیلم را play میکنم، مثل همه ی وقتهای دیگر که حرف کسی را خریدار نیستم و
خودم باید با چشمهایم تجربه کنم دیدنش را...
آدمها،
زنها،مردها
روی هم تلنبار شده ،
دارند عذاب میکشند و
مثل یک ماشین روغن گیری کنجد
هی در هم فرو میروند و زجر میکشند
هی زجر میکشند
زجر میکشند
آتقدر زجر که...
دست آخر می میرند...
صبح شنبه ای ک هیچ دوستش ندارم،
با "زجر" شروع میشود...
۹۴/۰۷/۰۴