شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

قورتش بده...

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۰ ق.ظ

از اون پل هواییِ که شبا بوی استخرش، هوسی میکنه آدم و 

تا دم در مترو که پیرمرد کلاه نمدی،

 همیشه سفره ی خنزل فروشیش به راست و 

ماشین قیژی رد میکنه...

چشام و میبندم و یه صلوات میفرستم و دوباره که باز میکنم

فقط یه پل هوایی یادمه و یه شب خلوت و یه ایستگاه مترو

 که خنزل پنزل های دم درش ته کشیدن از دیری ساعت...

صلوات بعدی یعنی دیگه هیچی یادم نیست...

نه اون شب دیر وقت و نه هوس استخر و نه دو جفت کفش که صدای خلوت و میشکنن...

...

پ.ن: انتزاع یعنی روزی که با یه صلوات بشه ازت دل کند و به موندگاری اون معتبرترین دل داد...

این یک نوشته ی انتزاعی ست...


۹۴/۰۵/۰۱ موافقین ۲ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۱)

سلام
با تبادل لینک موافقی...؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی