شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

مرگ در ابتدای هر امید نشسته است

شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵ ب.ظ

به لحظه ای فکر میکنم ک دراز کشیدی روی تخت بیمارستان، 

آخرین لبخند زمینی تو زدی و 

چشمات و با تصور چهره ی زیبات،حتی زیباتر از امروز بستی!

احتمال چند روز درد و چند هفته کبودی و چند ماه ورم،

 برای هر داوطلبی ک بینی شو زیر تیغ میبره هست!

احتمال اینکه بعد از آخرین لبخند زمینی ت و بستن چشمهات پشت تصور یه بیهوشی چند ساعته،

با یه ملحفه ی سفید یا آبی یا هر رنگ دیگه ای

با صدای خر خر چرخ ها روی سنگهای سفید کلینیک بیرون بیای و ...

به تاریخ ۲۰تیر،

 من متولد شدم  و

آرمیتای عزیز ما! تو هیچوقت از تصور صورت زیبات به هوش نیومدی ...

روحت پر از آرامش:(



۹۴/۰۴/۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۳)

خدا رحمتشون کنه و ب شما بزرگوار صبر بده
,,روحش قرین ارامشش😔
همون جوریش زیبا بود😔

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی