مرگ در ابتدای هر امید نشسته است
شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵ ب.ظ
به لحظه ای فکر میکنم ک دراز کشیدی روی تخت بیمارستان،
آخرین لبخند زمینی تو زدی و
چشمات و با تصور چهره ی زیبات،حتی زیباتر از امروز بستی!
احتمال چند روز درد و چند هفته کبودی و چند ماه ورم،
برای هر داوطلبی ک بینی شو زیر تیغ میبره هست!
احتمال اینکه بعد از آخرین لبخند زمینی ت و بستن چشمهات پشت تصور یه بیهوشی چند ساعته،
با یه ملحفه ی سفید یا آبی یا هر رنگ دیگه ای
با صدای خر خر چرخ ها روی سنگهای سفید کلینیک بیرون بیای و ...
به تاریخ ۲۰تیر،
من متولد شدم و
آرمیتای عزیز ما! تو هیچوقت از تصور صورت زیبات به هوش نیومدی ...
روحت پر از آرامش:(
۹۴/۰۴/۲۰