شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

۱۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

می دونستم که تا چند دقیقه دیگ

یه قبر خالی جلومه 

که تنها عزادارش منم،

میدونستم و با این وجود

تمامعزمم و برای محکم ایستادن جزم میکردم،

مرگ همیشه یکباره بوده

شیون هزار هزار بار

Marisa
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

عکسش و که دیدم رو تخت بیمارستان

شونه به شونه ی پدر ناخوش احوالش

دلم انگار ریخت و حتی گرفت و بدتر از اون،شکست

شهریور همین امسالی که من بی خبر از همه ی دنیا

تو کثیف ترین تصمیم زندگیم غرق میشدم

تو چقدر مرد میشدی،

تو چقدر غم می کشیدی:(

Marisa
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۰۲:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بعد هفت ماه شاید ،فیلترشکن و ک نصب کردم

بعد سر زدن به ریکوئست ها و مسیج ها

بعد چک کردن پیچ های متروک اون مهم ترها

بعد دوباره خونیِ مسیج های روزهای بی غم..‌

دنبال کامنتش و ک گرفتم ،خدا میدونه با چندماه تأخیر

خبر ازدواجش و اون رأس صفحه می دیدم!

دوسال میگذشت از شبایی ک با سکوت ازش خواستم

دور وایسه از من

هر روز بیشتر فکر میکنم که ما تقاص دلهایی رو که شکستیم

دونه دونه داریم پس میدیم

بیرحمانه،

مثل سکوت من 

مثل خاموشی تو!


Marisa
۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر