In love with unknown
پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۱۴ ب.ظ
صندلی جلوی تاکسی نشسته بودم و با استوری پست نشده و
موسیقی دلخراش زیر تیغ مشغول که یهو
و دقیقا یهو انگار چیزی توی دلم کوبید یا
مثل کنده شدن سنگینی ای از بدنم
یا ترکیدن عفونتی تو وجودم،
هر چی بود باقیش تهوع و تهوع تهوع بود
خونه که رسیدم تازه فهمیدم کسی رو سابق دوست داشتم
و اونقدر دوست داشتم و اونقدر دوست داشتم
که حالا آدمه زندگی آدمک دیگه ای شده،
مرد رویاها،عشق،in love،یا هر اراجیفی با این مضمون
جرم زائد که زمانی به وصله ی جون و حالا
قده ی عفونی تهوع آور خونده بودمش
با وزن دو ساله ی خودش از وجودم کنده شد
و باقیش
تهوع بود و تهوع بود و تهوع...
۹۶/۱۱/۰۵