ولنتاین
سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۵۱ ب.ظ
هنوزم از هم صحبتی باهاش لذت میبردم
هنوزم جواب پیام هاشو زود و بی معطلی میدادم،
هنوزم از نظر من خوش فکر و عاقل و با شعور بود!
هنوزم رئیس محبوب من مونده بود
حتی الان که ظن ام راه بدگمانی و پیش میگرفت
حتی الان که زود زود نگرانم میشد و از سر کار میومد که خبری بگیره
حتی الان که حرفای عجیب میزد، غریب شده بود!
دستهام و گرفتم بالا،چشمام بستم، اسکاچ و کشیدم به همه ی
فکرای چرک پس ذهنم، که رئیس محبوبم بمونه،
که آدم بالغ و خوش فکره کنارم باشه
و کسی نمیفهمه وقتی بخوای باشن،بمونن،نرن
چقد سخته!
چقد اون چشمای پشت عینک دودی سخته!!
۹۶/۱۱/۲۴