شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

ولنتاین

سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۵۱ ب.ظ

هنوزم از هم صحبتی باهاش لذت میبردم

هنوزم جواب پیام هاشو زود و بی معطلی میدادم،

هنوزم از نظر من خوش فکر و عاقل و با شعور بود!

هنوزم رئیس محبوب من مونده بود

حتی الان که ظن ام راه بدگمانی و پیش میگرفت

حتی الان که زود زود نگرانم میشد و از سر کار میومد که خبری بگیره

حتی الان که حرفای عجیب میزد، غریب شده بود!

دستهام و گرفتم بالا،چشمام بستم، اسکاچ و کشیدم به همه ی 

فکرای چرک پس ذهنم، که رئیس محبوبم بمونه، 

که آدم بالغ و خوش فکره کنارم باشه

و کسی نمیفهمه وقتی بخوای باشن،بمونن،نرن 

چقد سخته!

چقد اون چشمای پشت عینک دودی سخته!!

۹۶/۱۱/۲۴ موافقین ۱ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی