شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

من کودکِ ابرهای پاییزم

جمعه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۵۳ ب.ظ

یکسال میگذرد از آن اول مهری

که صبح را مثل برق از جایم کنده شدم و

بدون حرف و حدیث اضافه ای با دینگِ گوشی

که خبر میداد رسیده ای،پایین پریدم و بعد

صبحانه خورده نخورده رو به تخته لحظه ها را شمردم

که نباشد این شروع کلاسها و باز

پرواز کنم بسمتت و برویم پاییز را باهم جشن بگیریم.

یکسال میگذرد از پاییزی که تلخ و شیرین

اما جفتِ هم پشت سرش گذاشتیم...

فردا اولین روز از اولین ماه نارنجی هاست که دیگر نه چشم انتظار کلاس و نه آن صبحانه های سمبلِ توی ماشین و نه بوکشیدن پاییز

از درختان جاده ی پیچ خورده ی دیزین و نه حتی

سیاهه ی عزای محرم و

ترافیک های همیشه با تو خوش و

حاجتِ خدایا سخت را آسان ،تلخ را شیرین کنش هستم!

فردا میشوم دوباره همان دختر رنگ پریده ای

که گره موهایش را زیر روسری پنهان کرده و

فکر میکند ای کاش این،فصل آخرش باشد...


۹۶/۰۶/۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی