مرد گریه م ی ک ن د
شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۲۴ ق.ظ
بچه تر اگر بودی انگشتانم را گیر میدادم بین سیاهی موهایت ،صورتت را روی قلبم می گرفتم و آنقدر لالایی میخواندم
توی گوشهای شلوغت که آرام بگیری،
حالا که دست هایم برایت کوچک است،
حالا که میان اینهمه اتوبان و خیابان و کوچه گمت کردم
حالا از پشت اینهمه سیم و موج و دکمه
چطور از پشت سیاهی این گوشی ها چشمهایت را
روی شانه ام سفت کنم و آنقدر تکانت دهم که
این هق هق بی امان حرفهایمان را خیس نکند؟!!!
حالا رفتنم را چگونه آسان تر کنم!؟؟
۹۶/۰۴/۰۳