شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

هنوز هم...

جمعه, ۴ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۱۳ ب.ظ

دارم با خودم بلند بلند حرف میزنم

که: باید دور بعضی چیزها حتی شده یک خط بی رمق اما قرمز کشید

فراموش اگر نمیکنی دست کم حذف کن

دارم خودم را مدام نصیحت میکنم و توی سینه ام فریاد میزنم

که اگر دلم آتش گرفته برای آن روزهای امید و محبت و شوق

آن ذهن بی صاحبت فراموش نکن آنهمه تحقیر و ترس و تهدید را هم...

دارم توی یک چرخه ی کوچک مدام میچرخم که دستم سررسید نود و پنج را میکشد روی تخت،

و تا بازش میکند دو کارت کوچک بیرون میفتد،

تنها بازمانده های آن طوفانِ عظیم که فراموش کرده بودم برگردانمشان

سکوت میشود، بین من و خودم دیگر سکوت است و 

خط های آبی سررسید...

۹۶/۰۱/۰۴ موافقین ۲ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی