تهدید
شنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۴۶ ب.ظ
من از شنیدن صدای زنی که از پشت سیم های تلفن تظاهر به دوست داشتن میکند،میترسیدم،
و از تلخی های مادر که تمامی نداشت
و از غریبگی پدر که دیگر بی اثر شده بود،
من از آن دوست که دوری اش درد است و نزدیکی اش دلهره، از
آن دست ها که یا می ماند و یا ویران میکند هم ترس داشتم.
و گاهی فکر میکنم به رشته هایی که از هیچ طرف گسسته نمی شود!
خانواده...
عشق...
انتخاب دردیست که اگر نکشد بی دریغ داغ مصیبتش را خواهد گذاشت.
۹۵/۰۷/۲۴