شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

عربی نمی دانم

يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۴ ب.ظ

به هر دری میزند، 

در هایی که کلون های سنگی دارد و قفل های آهنی،

به هر دری میزند که یکی عاقبت رو به او باز  خواهد شد...

و مگر "خواستن" چیزی بیش از اینهاست؟

...

از پس چهار ساعت حرف مدام،

برای کاری که فی الاصل چیزی هم در آستین ندارد

خسته بودم.

و کوله ام را بسته  برای روزی که به تنهایی می بایست سپری میشد،

از  همان موقع که فهمیدم دست هایمان را باید به زانوها بگیریم و قد علم کنیم

روزهای زیادی را به انتظار این کوله و میزهای تک نفره ی کنج پنجره و پیاده روی ها 

پر تفصیل مانده بودم،

مثل یک دختر واقع بین پذیرفتم که هر وقت دلت بخواهدش نیست...

اما امروز، 

کافیست دستت برود و گوشه ای نوشته باشی خسته ای، 

پشت میزهای دو نفره  رو به تو لبخند میزند.

:)

۹۵/۰۴/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۱)

۲۹ تیر ۹۵ ، ۰۰:۵۰ ـــــ ققنوس ـــــ
خوب بود :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی