lawyer
شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۰۲ ب.ظ
رو به رویم نشسته، نگاهم میکند
و بیشتر سرش به دستمال کاغذی و شکر و مخلفات میز گرم است!
سوزن را همان اول از گره روسری ام جدا کردم و
افتادم ب جان میز!
نگاهش میکنم،
موهای کوتاه و سبیل بلند و خط ریش پهن
با دستهای ظریف و عینک قاب مشکی و آن دستبند چرمی
ترکیب بدی نباید باشد!
سرم را به لیموناد تلخی گرم میکنم
که یک روز جگرم را خنک میکرد
حالا دلم را خون...!
دل من ترکیب های خوب نمیخواهد،
حتی چال حین خنده هم
اصلا دل من هیچ چیز تازه نفسی نمیخواهد
فقط داشته های از دست رفته اش را پس دهید!
۹۵/۰۲/۰۴