شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

انقلاب مراد را کُشت

يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ب.ظ

از دور حواسم بهش هست که کمین کرده،

محض سر خوش ترین رهگذر بعدی

بلکه بدوعه به سمتش و کاغذهای سبز و قرمز و آبی فال و

جوری جلوی چشماش تکون بده که انگار برگ برنده ی اقبالش!

از دور حواسم هست که راهم و کج میکنم و ازش فاصله میگیرم،

 مثل گربه ی جسوری که اعلام خطر دُم خاکی و چرکش و بالا برده و حالا

محتاط اما محتاج، با قدم های تند و بلند خودش و سمتم میکشونه.

اون راسته از پیاده روهای انقلاب

 کهبا سبزی درختا و یشمی نرده های دانشگاه سایه کرده

 شاهد دختریه که, همچنانکه خودش و از پسر چرکتاب کنار دستش دور میکنه

با صدای بلند بهش میفهمونه ،موسیقی توی گوشش جایی برای شنیدن اون نذاشته،

و پسر هنوز با برگ چروک خورده ی اقبال دختر تو هوا برای مرادش ورد میخونه و

 دختر میشنوه که خواننده اینبار کشدارتر از همیشه میگ:"سوختی جانا چه میسازی مرا!"

انقلاب

همچنان در امتداد مبارزه ی جنگاوران مغموم و چرکتاب خودش

ادامه پیدا میکنه

۹۵/۰۱/۲۹ موافقین ۱ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۱)

اولش فک کردم مطلب بس هجو است
یه بار دیگه خوب خوندم ، تازه فهمیدم قضیه چی بود
قلمت پایدار

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی