یه چیکه اشک
دوشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۳۴ ب.ظ
از هیچی اونقد نسوختم ک
عکسی ک فقط میتونس به تو لبخند بزنه و
شات بخوره و بره تو فتوشاپ تو تا ادیت بشه و بعد
بشه یه روز دوست داشتنی رو،
قاب شده تو صفه ی یه غریبه ببینم،
بی اونکه نه اسمی از من باشه، نه تو...
یجوری اشکم چکید که انگار از چشات ریخته باشم...
۹۴/۰۸/۰۴
بوی پیراهن خونین کسی می آید ...
یا حسین(ع)