Quelqu'un est là ?
چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۱۳ ق.ظ
همین امشب که حالت خوش نیست و میخواهی غر بزنی،
یا جدی باشی
یا باور هایت را شخم بزنی
یا بگویی چقدر آدمهای دور و برت حالت را بهتر نمیکنند،
چقدر مشروب آنی ست ،
چقدر مذهب بی تأثیر،
چقدر وطن بی اهمیت...
یا هر چیز دیگر
من می توانم جدی ترین دختر شهر باشم،
نگران ترین غریبه ی این اطراف،
مهربان ترین خواهر،
شوخ ترین رفیق...
همین امشب اگر حال ناخوشت ورم کند روی دستمان،
من می شوم قوی ترین خاطره بازِ دلتنگ ِ کم آورده ی بیچاره ی ا
این اتاق کوچکم...
۹۴/۰۶/۰۴