شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

بارانِ اول

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۳۴ ق.ظ

از دو نیمه شب گذشته، که زن سیگارش را پوک میزند و 

از لبه ی خیس پشت بام به جایی که نمیتواند زمین یا هوا باشد خیره مانده

مرد چن قدم دور میشود و صدای دودی زن بلندتر میخواهد که تنها بماند...

آواهای بعدی چند ناسزا و مشاجره و شکایت است

زن خسته تر ، گرفته تر، مست تر

مرد عصبی تر ، بی محابا تر ، وحشی تر...

ساعت دو و نیمِ تمام است ک 

صدا فقط ،چک چک یک ناودان بنظر می رسد..

بغضم در گلویی گرفته ک گوشه ی لبش از خنده های ساعتی پیش

چاک خورده است....

اینجا پشت یک پنجره ی رو به شهریور...

۹۴/۰۶/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۲)

نکش بچه،نکش
۱۰ شهریور ۹۴ ، ۰۳:۳۹ نفر هفتادوسوم
خیلی داستان خارجی میخونی
خیلی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی