شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

شمایل یک نیمه زن...

در من طلوعی اگر بود؛ آن تویی!

در قوطی احساست را سفت ببند،
که به هر فوتی ینتفی نشود!
...
از اینکه به مرضیه سر زدین ممنونم

مطالب تماما نگاشته های صاحب وبلاگ است
باعث خوشحالی خواهد بود دیدن نظرات شما :)
....
اگر باران ببارد...

haine

سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۵۶ ق.ظ

دلم گرفت

بین اونهمه شوخی و تیکه های ریز و درشتی که حواله هم میکردیم و

 مطمئن بودم دو سر آنتن در حال لبخند زدنه،

دقیقا از همون لحظه ای که اینستا نوتیف داد که حانیه پست گذاشته و

کپشن مثل همیشه بلندش و تا نقطه ی آخر خوندم،

 دقیقا از همون لحظه دلم خواست دهن گوشیم و جوری محکم بگیرم

که بی صدا نفسش ببره و برای همیشه خاموش ی گوشه رها شه،

بعد من دور بزنم تمام شوخی ها رو

یه دل سیر به هر کلمه ی حانیه ک انگار تُن صداش سرد و بی احساس 

فقط از یه غم چهل روزه میگه،گریه کنم.

اما دهن گوشیم و نگرفتم،

و تو شوخی کردی باز،

و من فکر کردم جواب ندادنم اگ ناراحتت کنه...،

و پست حانیه رو رد کردم و به یه متن عاشقانه رسیدم،

بعد به صاحب متن...

بعد به یاد تمام حرفایی که حقم نبود شنیدنش،

 بعد به این فکر کردم که مگه میشه همه آدما رو بخشید؟ 

صفحه رو برگردوندم بالا و کپشن حانیه رو از اول خوندم،

گوشی طاقت نیاورد و خاموش شد...

سکوت


۹۴/۰۵/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
Marisa

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی