démenti
از من توقع ای نداشته باشین
توقع بلند بلند خندیدن،جوری ک از چین کنارچشمم ی قطره ذوق بچکه
یا توقع دقت کردن به رنگ لباس امروز و کفش جدیدتون و
یا گوش کردن به جمله هایی که به فعلرسیدنش کلی طول میکشه
یا فکر کردن در مورد چرایی سبک زندگی جوانان زیر سی سال در منطقه ی زعفرانیه
یا چیرگی طبقه ی بورژوازی در نظام سرمایه داری بر کارگر...
حتی توقع تعریف کردن صحنه ی قبلی سریالی که با هم داریم میبینیم رو
و یا درک کردن ناراحتی های ناگهانی تون و...
...
من فقط میتونم با یه دست عمر کنم،
چهار انگشت اول که زیر گوشی سفید و میگیرن،
و انگشت شصت که روی کیبورد حرکت میکنه مدام،
من میتونم خنده هامو با دو نقطه دی تایپ کنم
و خنده های بلند تر و با تعداد پرانتزهای بیشتر جلوی :
حتی میتونم نسبت به جمله ای که میگه :"چقد زبون میریزی" هم ،
ساعت ها حروف چینی کنم و دست هاتون و
به نشانه ی تسلیم بالا ببرم،
یا تولدهای مجازی بگیرم و
صفحه رو پر از اسمایلی های بادکنک و قلب و شیرینی شلوغ بکشم،
اما از من توقع نداشته باشین٬
توقع نداشته باشین باهاتون زندگی کنم!
من آدم حقیقی خوبی نخوام بود!